شور و شیرین/ آیا مردم آن زمان هم مثل امروز بستنی میخوردند؟ پس، دنبال جواب سوالهایم گشتم با پرس و جوهائی که در این زمینه داشتم متوجه شدم شخصی به نام اکبرمشتی بستنی سازی را در ایران مرسوم کرده است.
بعد از تحقیقات بسیار در این زمینه با محمد ملایری که پسر خوانده اکبرمشتی بود آشنا شدم و گفتگوئی را با ایشان ترتیب دادم که نظر شما خوانندگان عزیز را به آن جلب میکنم.
لطفاً کمی دربارهی اکبر مشتی برایمان توضیح دهید.
اکبر مشتی، در اصل اهل ملایر بود. وقتی بچه بود یعنی در اواخر دورهی ناصرالدین شاه، پدرش بر اثر بیماری وبا فوت کرد.
او، با مادر و همراه دو برادر بزرگترش، از منطقهی جوزان ملایر به سمت تهران حرکت کرد.
مادرش، از داغ پسر بزرگتر فوت کرد. اکبر مشتی، همراه برادر دومش، به خانهی مادر بزرگ من آمد و مستأجر او شد.
اکبر مشتی، از زمان ورود به تهران چکار میکرد؟
اکبر مشتی، در تهران فعالیتش را با کارهای پیـش پا افتاده و دورهگردی شروع کرد.
قند و شکر را از جادهی فیروزکوه به بابل میبرد و در راه برگشت، با خود زغال و هیزم به تهران میآورد.
انگیزهی ایشان از تأسیس بستنیفروشی چه بود؟
هر کسی توی زندگی دوست دارد کارهای بشود؛ یکی مهندس، یکی آشپز و یکی قناد.
اکبر مشتی، قبلاً میوهفروش بود و چون هر کاری را تجربه کرده بود. و توی این زمینه هم تجربه کسب کردهبود و علاقهمند به این کار بود، مغازه را تأسیس کرد.
چه سالی وارد حرفهی بستنیسازی شد و از چه کسی یاد گرفت؟
از سال 1320 وارد شغل بستنیسازی شد. در خیابان ری، سر بازارچه نایبالسلطنه، روبهروی کوچهی آبمنگل آن زمانی که شروع به این کار کرد، حدود 50 سال از سنش گذشته بود و ده تا شغل را عوض کرده بود.
اکبر مشتی، بستنیسازی را از یک آشپز دربار قاجار یاد گرفته بود که چندین دفعه با پادشاهان آن زمان به ایتالیا و پاریس رفته بود و بستنیسازی را از آنجا یاد گرفته بود.
منزل ایشان در کوچهی آب منگل بود و اکبرمشتی، بستنیسازی را از او یاد گرفت.
اکبر مشتی، در سال 1325 به تنهائی سر کوچهی آب منگل مغازهای را از عبدالحسین شالی امینی اجاره کرد و کار بستنیسازی را ادامه داد.
بعد از آن بازار کارش گرفت، چندین مغازه، روبهروی مغازه خود را خریداری کرد و بستنیفروشی را تا هشت دهنه گسترش داد.
چند نوع بستنی داشت؟
اکبر مشتی، در گذشته تنها بستنی سفید خامهای داشت و تنها برای عروسیها و میهمانیها بستنی زعفرانی میزد؛ ولی خودش در مغازه فقط بستنی سفید میفروخت و حتی فالوده هم نداشت.
بعضی از مشتریها- که سلیقهی خاصی داشتند- از چند مغازه بالاتر از مغازهی اکبر مشتی و از شخصی به نام یدالله شیرازی فالوده میخریدند و بستنی سفید را با فالوده مخلوط میکردند.
بستنی را توی چه ظرفهایی میفروختند؟
در زمانهای، قدیم در کاسه مرغی، چینی یا کاسه آلمانی که آن زمان هشت ریال میخریدیم. بستنی خورده میشد و معمولاً یک قاشق استیل داشت.
بستنی اینقدر سفت بود که وقتی میخواستی با قاشق برداری، قاشق میشکست.
برای کدام یک از آدمهای مهم آن زمان بستنی درست میکردند؟
خانم فخرالدوله (مادر دکتر امینی)، به بستنیهای اکبرمشتی علاقهی زیادی داشت.
در سال 1342 -که دکتر امینی نخستوزیر شد- بنا به توصیهی مادرش مهمانی عظیمی بر پا کردند و با بستنی از مهمانها پذیرائی کردند.
بزرگترین و بیشترین سفارش را از کجا گرفتهاند؟
روز چهاردهم مرداد که -روز مشروطیت بود- مغازه اکبر مشتی بسته بود. مجلس شورا، با بستنی اکبر مشتی از مهمانها پذیرائی میکرد.
در آن روز 2 تن بستنی درست شد و 4000 تا 5000 نفر با بستنی اکبر مشتی پذیرائی شدند.
چه قشری از بستنی بیشتر خوششان میآمد؟
اعیان و اشراف، بستنی زیاد میخوردند. سال 1330 بستنی کیلوئی 3 تومان بود.
یک قرانی و 5 زاری برای فقرا. قشر مرفه نیز، بستنیهای کیلوئی میخریدند.
شیر، خامه، قالب و بشکه را، از کجا تهیه میکردید؟
شیر و خامه ی گوسفندی بود. اکبر مشتی، شیر و خامه را از پشت پالایشگاه تهران، دهات قوچه حصار، زمانآباد و دهِ خیر، تهیه میکرد.
قالب را از اوستاعزیز و بشکه را از کاظم بشکهای (میرزا تاراج)، از میدان اعدام میخریدیم، پارو هم از تویسرکان- که از چوب گردو بود- تهیه میکردیم.
آن زمانی که یخچال نبود، یخ بستنی را از کجا میگرفت؟
یک یخچال بزرگ طرف وصفنار بود. هر سال که یخ کم بود، اکبر مشتی به سمت لالول و زاگول میرفت و یخ را از کوه میبرید و روی آن برزنت میانداخت و میآورد.
مدت زیادی طول میکشید تا یخ به تهران برسد. در آن زمان کنار خانهی اکبر مشتی یخچال بود. یخچال کورنگ در وصفنار بود.
نیمههای شب با هم میرفتیم و یخ میآوردیم.
در آن زمان بستنی رو چطور میفروختید؟
در آن زمان، بستنی حالت یخمک داشت مثل یخدر بهشت و بستنی را کسی نمیشناخت؛ یواش یواش همه دیدند هم شیرین و هم با خوردنش خنک میشدند روز به روز به تعداد مشتریانش اضافه شد.
بستنی را در قالب یا بشکههای کوچک- که وزنش به 15 کیلو میرسید- میریختند و همیشه آن را روی سر حمل میکردند.
درسالهای اول چقدر مشتری داشت؟
آن سالها، جمعیت تهران 2 میلیون نفر بود ولی با این حال، شبی 2 تن بستنی میفروخت. ما حتی از شمیران و کرج هم مشتری داشتیم.
چرا اکبر مشتی را با این نام صدا میزدند؟
اکبر مشتی، انسان بسیار دست و دلبازی بود. مثلاً وقتی به قهوهخانه میرفت، پول چای همه را حساب میکرد یا اگر زمان ناهار کسی وارد رستوران میشد، یک بفرما میگفت و پول ناهارش را پرداخت میکرد.
اکبر مشتی، سواد خواندن و نوشتن نداشت. ولی وجدان کاریای که میگویند، در نهایت داشت و همیشه این شعر را میخواند: «از کار کرمخیزد و دیزی پر گوشت ازبیکاری ورم خیزد و سیلی بر گوش».
از خصوصیات اخلاقیشان بگوئید؟
اکبر مشتی، انسان حساسی بود در جهت اجرای مسائل انسانی؛ طرفدار عدالت و ضدظلم بود. یک آدم ذوبشده در کارش.
زمستانها که مغازه بسته بود، اکبر مشتی بیکار نمینشست. به تبریز و اردبیل میرفت و ثعلب را از آنجا میخرید و به کاشان میبرد. در محلهای به نام ازسارخون 4ماه میماند تا ثعلب را آب کند.
اکبر مشتی چه سالی فوت کرد و در کجا دفن شد؟
اکبر مشتی در روز شش مهر ماه سال 1349 در اثر ناراحتی کلیوی، در سن 95 سالگی درگذشت و در صحن حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.
سرنوشت مغازه، بعد از اکبر مشتی چه شد؟
من، وکیل و وصی اکبر مشتی بودم. اکبر مشتی، به من توصیه کرد که مغازه را حتی اگر شده ارزان به شاگردش- که همه کارهی مغازه بود- بفروشم. من هم این کار را کردم.
همه مغازه دست یکی از شاگردهای قدیمی اکبر مشتی به نام والیا... فروغی است و تنها دو دهنه از آن باقی مانده و با نام «عمو مشتی» فعالیت میکند.
کارگاه قدیمی، در حال حاضر کجاست؟
خیابان ری، روبهروی پمپ بنزین، سر بازارچهی نایبالسلطنه (نائب الامام) الان به نام عمو مشتی است.
خانوادهی اکبر مشتی، بستنی دوست داشتند؟
خوب، مگر میشود توی دنیای بستنیفروش باشی و بستنی دوست نداشته باشی؟
من خودم که هر روز بستنی میخوردم؛ خود اکبر مشتی هم موقع درست کردن بستنی، از آن میچشید.
چه سالی شعبهی اکبر مشتی را در تجریش تأسیس کردید؟
از سال 1375 مغازهی اکبرمشتی فعلی را در خیابان تجریش باز کردیم. طبق وصیت اکبر مشتی، که میخواست نامش را همیشه زنده نگه دارم.