1403\01\11 16:29:10
اینکه کسی بابت یک بوسۀ غیرتوافقی دو سال و نیم زندانی شود، مجازاتی است که حتی در افغانستان طالبان هم اجرا نمیشود. البته ممکن است منتقدان بگویند در افغانستان و کلا در کشورهای اسلامی، مردسالاری حاکم است و قوانین به سود مردان است، ولی در این کشورها اگر یک زن هم در ملأ عام مردی را بدون رضایت آن مرد ببوسد، دست کم دو سال حبس در انتظارش نیست!
در خبرها آمده بود که دادستانی اسپانیا برای لوئیس روبیالس، رییس سابق فدراسیون فوتبال اسپانیا، بابت بوسیدن جنی هرموسو، ستارۀ تیم ملی فوتبال زنان اسپانیا، در جشن قهرمانی فینال جام جهانی، درخواست دو سال و نیم حبس کرده است.
فارغ از اینکه روبیالس بابت آن بوسۀ نابهجا زندانی هم میشود یا نه، به نظر میرسد درخواست دو سال و نیم حبس بابت یک بوسه، زیادهروی و افراط در تنبیه یک فرد خطاکار باشد.
چون روبیالس بابت کاری که کرد، مقام و اعتبارش را از دست داد و به معنای دقیق کلمه بیآبرو و تحقیر شد. آیا همین مقدار برای تنبیه او کافی نیست؟
لوییس روبیالس
اینکه کسی بابت یک بوسۀ غیرتوافقی دو سال و نیم زندانی شود، مجازاتی است که حتی در افغانستان طالبان هم اجرا نمیشود. البته ممکن است منتقدان بگویند در افغانستان و کلا در کشورهای اسلامی، مردسالاری حاکم است و قوانین به سود مردان است، ولی در این کشورها اگر یک زن هم در ملأ عام مردی را بدون رضایت آن مرد ببوسد، دست کم دو سال حبس در انتظارش نیست!
در واقع فرهنگ فمینیستی مروج نوعی زهد یا سختگیری است و البته این سختگیری عمدتا شامل حال مردان میشود.
اگر رییس فدراسیون فوتبال اسپانیا یک زن بود و جنی هرموسو را بیاجازه میبوسید، بعید بود دادستان آستینهایش را بالا بزند برای اینکه او را راهی زندان کند.
و یا مثلا در مواردی که یک مادر رفتار خشونتآمیزی با کودکانش داشته، فمینیستهای محترم با سکوت از کنار این موضوع میگذرند. تا به حال دیدهاید زنان فمینیست صدای اعتراضشان درآید بابت کودکآزاری زنان؟
خشونت زنان علیه زنان هم موضوعی است که فمینیستها چندان خوش ندارند آن را برجسته کنند. شاید هم منطقی باشد.
به هر حال فمینیسم در پی دفاع از حقوق زنان است و به همین دلیل خوش ندارد زنان کودکآزار یا زنان خشن با سایر زنان را در تنگنا قرار دهد. فمینیستها رسیدگی به این قبیل مشکلات را به قانون واگذار میکنند.
اما نکتۀ مهم این است که فمینیسم اساسا خوش ندارد دربارۀ مسالۀ "خشونت زنانه" تأمل کند. گویا از نظر فمینیستها، خشونت ذاتا مردانه است و خشونت زنان امری عرضی است که اگر نیک بنگریم، جنبۀ واکنشی داشته و ریشههایش در مردسالاری یا ظلم رایج مردان در حق زنان است.
در واقع این طور به نظر میرسد که از نظر فمینیستها، اگر مسئلۀ خشونت یک مادر کودکآزار دقیقا ریشهیابی شود، نهایتا با نقش یک مرد یا چندین مرد در شکلگیری این پدیده مواجه میشویم.
مثلا پدری که با دخترش بدرفتار بوده و یا برادری که به خواهرش زور گفته و یا شوهری که خیانت و خشونت در کارش بوده، در شکلگیری پدیدۀ "مادرِ کودکآزار" نقش داشتهاند.
به دیگر سخن، از نظر فمینیستهای محترم، همیشه پای یک مرد در میان است؛ حتی در مواقعی که زنی با کودکانش یا با یک زن دیگر رفتار خشن و آزارگرانهای دارد. البته فمینیستهای محترم چنین ادعاهایی را صریحا مطرح نمیکنند ولی تلویحا و نهایتا حرفشان همین است.
در واقع اگر بین سطور نوشتههای آنها را بخوانیم، کم و بیش چنین چیزی میگویند. در بهترین حالت ممکن است بگویند خشونت یک زن، حتی اگر علتی مردانه نداشته باشد، معلول بیماری روانی یا اختلال شخصیتی آن زن خاص است و نمیتوان از چنین مواردی به مفهوم "خشونت زنانه" رسید.
اما تجربۀ روزمرۀ زندگی انسانها، به ویژه اگر اعتباری هم برای نظر مردان قائل باشیم، مؤید این واقعیت است که زنان حتی اگر خشونت فیزیکی چندانی بروز ندهند، خشونت کلامیشان قابل توجه است و اساسا خشم زیادی نسبت به مردان زندگیشان دارند.
فارغ از اینکه این خشم در چه مواردی رواست و کجاها نارواست، واقعیتی که در ادبیات فمینیستی کمتر مطرح میشود، پتانسیل بالای زنان برای خشمگین شدن است.
خشم زنانه، در مواجهه با کودکان میتواند به کودکآزاری منتهی شود و در مواجهه با مردان غالبا به خشونت کلامی و بعضا به خشونت فیزیکی.
این واقعیت البته نافی استعداد آشکار مرد برای درافتادن به ورطۀ خشم و خشونت نیست؛ ولی این استعداد آشکار، نباید استعداد پنهان زن برای خشمگرفتن و خشونتورزیدن را ناچیز و نامهم جلوه دهد.
شاملو هم دههها قبل خطاب به زنان سروده است:
شما که عشقتان زندگیست
شما که خشمتان مرگ است
باری، به نظر میرسد که "خشم" یکی از موتورهای اصلی جنبش فمینیسم و فرهنگ فمینیستی است. خشم علیه مردان البته. و دقیقا به علت وجود چنین خمشی است که روبیالس بابت یک بوسۀ نابجا، علاوه بر اینکه به حق تحت فشار قرار گرفت و استعفا داد و مقامش را از دست داد، حالا قرار است راهی زندان هم بشود.
زندانی شدن او مصداق زیادهروی و یادآور سختگیریهای کلیسای کاتولیک در قبال مسائل جنسی در عصر قرون وسطی است.
مجازات "یک بوسۀ ناروا" در یک کشور لیبرال نباید بیشتر از افغانستان طالبان باشد!
جالب اینکه چند روز قبل یکی از فمینیستهای ایرانی، همین مجازات درخواستیِ دادستانی اسپانیا، یعنی دو سال و نیم حبس را هم ناکافی دانست و خواستار زندان مدیدتری برای روبیالس نگونبخت بود.
به هر حال دربارۀ این موضوع، نهایتا حرف حقوقدانان حجیت دارد اما به نظر میرسد که عقل سلیم و شهود اخلاقی، درخواست دو سال و نیم حبس بابت یک بوسه را مصداق زیادهروی و نامتناسب بودن مجازات و جرم بداند.
البته عقل سلیم و چه بسا حتی شهود اخلاقی، تا حد زیادی تحت تاثیر فرهنگ زمانهاند و فمینیسم امروزه نقش موثری در شکلگیری فرهنگ زمانه دارد. باید دید شهود اخلاقی خود جنی هرموسو چه میگوید. آیا او واقعا روبیالس را بابت آن بوسه مستحق چنین مجازاتی میداند؟
قاعدتا هرموسو هم تحت فشار فرهنگ فمینیستی است و اگر بخواهد خطای روبیالس را مستحق مجازات حبس نداند، ممکن است متهم شود به تساهلی که به سهم خودش زمینهساز تداوم تعرض جنسی مردان به زنان است.
هرموسو تهدید کرده بود از روبیالس شکایت خواهد کرد.
معلوم نیست درخواست دادستانی اسپانیا برای زندانی شدن روبیالس، ناشی از شکایت روبیالس است یا اینکه دادستان از حیث جنبۀ عمومی جرم، به عنوان مدعیالعموم خواستار زندانی شدن روبیالس به مدت دو سال و نیم شده است.
هر چه هست، رییس سابق فدراسیون فوتبال اسپانیا در تنگنای عجیبی قرار گرفته است. نگارنده شخصا احتمال میدهد روبیالس زندانی نشود ولی اگر زندانی شود هم چندان عجیب نیست. بالاخره این روزها فمینیسم غلبۀ گفتمانی دارد و فمینیستها حتی اگر در مناصب اصلی قدرت نباشند، توان چشمگیری برای تحقق مطالباتشان دارند.
..