1403\01\15 11:19:08
غرق شدن یک مادر و 5 کودک در آبگیر باتلاقی در روستای کلستان شیراز چیزی شبیه یک داستان ترسناک است.
صبح روز سهشنبه 7 فروردین امسال بود که زن 45 سالهای بهنام فاطمه دست بچهها و نوههای خردسالش را گرفت تا آنها را برای تفریح به اطراف روستا ببرد.
اعضای این خانواده در روستای کلستان در اطراف شیراز زندگی میکردند و هوای بهاری و تعطیلات نوروز، شور و حال خاصی به روستایشان داده بود.
آن روز زن میانسال به همراه اسما 12 ساله، حسنا 9 ساله، حمزه 7 ساله، هیبتالله 9 ساله و عزتالله 10 ساله راهی آبگیری شدند که در حاشیه روستا بود.
کودک 8ساله دیگری نیز که از بستگان این خانواده بود، آنها را همراهی میکرد. هوا دلپذیر و آفتابی بود و همگی به سمت آبگیر که در 500 متری خانهشان بودند، حرکت کردند.
کمی بعد و وقتی به محل آبگیر رسیدند، زن میانسال بساط پیکنیک را پهن کرد تا در کنار شور و نشاط بچهها و نوههایش از آفتاب بهاری لذت ببرد. اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که صدای جیغ یکی از بچهها او را به هراس انداخت.
صدا از کنار آبگیر میآمد و زن دواندوان به سمت صدا رفت و متوجه شد که پسر خردسالش به داخل آب افتاده و دست و پا میزند. او وحشتزده یکی از نوههایش را بهدنبال کمک فرستاد و خود را به آب انداخت تا پسرش را نجات دهد.
آبی که در سطح آبگیر جمع شده بود گل و لای و به گونهای بود که نشان نمیداد در دل خود چه هیولایی نهفته دارد. استفاده غیراصولی از این آبگیر و ریزش خاک به داخلش از آن یک باتلاق مخوف به عمق 8 متر ساخته بود که کمی از سطح آن را آب پوشانده و این هیولای مخوف را پنهان کرده بود.
دقایقی از این حادثه گذشته بود و یکی از نوههای فاطمه خودش را به خانه رساند و پدر و پدربزرگش را در جریان حادثه قرار داد.
آنها بهسرعت از خانه خارج شدند و دواندوان خود را به کنار آبگیر رساندند، اما آنچه دیدند باور نکردند. هیچ اثری از فاطمه و بچهها نبود و تنها دمپاییهایی که در کنار آبگیر به طور نامنظم پرت شده بودند به چشم میخورد، دمپاییهایی که نشان میداد زن میانسال و بچهها توسط باتلاق بلعیده شدهاند.
در این هنگام پدر خانواده برای نجات بقیه میخواست به داخل آب برود که او نیز در باتلاق کشیده شد، اما با کمک یکی از اهالی روستا نجات یافت. محمود گلوی، پسر جوان خانواده که ساعتی پس از حادثه و از طریق تماس تلفنی در جریان ماجرا قرار گرفته بود، میگوید: من در محل کارم بودم که پدرم زنگ زد و ماجرا را تعریف کرد.
آنقدر شوکه بودم که نمیدانم چطوری خودم را به محل حادثه رساندم.
وقتی فهمیدم مادرم و بچهها توسط باتلاق بلعیده شدهاند، میخواستم برای نجات آنها خودم را به آب بیندازم که مردم مانعم شدند، چون از قبل به آتشنشانی و اورژانس و هلال احمر خبر داده و منتظر رسیدن آنها بودند.
غرق شدن 6 نفر از اعضای خانواده احساسات اهالی روستا را بهشدت جریحهدار کرده بود. آنها هر لحظه منتظر بیرون آمدن اجساد بودند. با حضور تیمهای امدادی در محل حادثه عملیات نجات آغاز شد و 6 نفر از مأموران آتشنشانی خود را به آب زدند و با کمک تجهیزاتی که داشتند در باتلاق بهدنبال اجساد میگشتند.
این عملیات 8ساعت طول کشید تا اینکه اجسادی که در باتلاق غرق شده بودند پیدا شدند.
محمود که بهشدت از غرق شدن اعضای خانوادهاش ناراحت است، میگوید: مرگ غمانگیز خانوادهام ما را بهشدت غصهدار کرده است. پدرم تحمل چنین مصیبتی را ندارد. ما از افرادی که باعث ایجاد چنین آبگیر باتلاقیای شدهاند گلایه داریم.
آنهایی که این آبگیر را برای بهرهبرداری از آب و خاکش با لودر حفر کردهاند باید تابلویی برای اهالی نصب میکردند تا مردم از خطراتی که این باتلاق برای خانوادهها دارد باخبر شوند.
او ادامه میدهد: اکنون اهالی نگران کودکان خود هستند که مبادا این اتفاق برای آنها رخ دهد.
. .